Untitled Document

پیدا كردن اعمال متوكل - در كسب و جلب منفعت - ۵

و در جمله توكل بی زهد راست نیاید، پس زهد شرط توكلست اگرچه توكل شرط زهد نیست ابوحفص حداد پیر جنید بود و از متوكلان بود، گفت بیست سال توكل پنهان داشتم، هر روز ببازار یک دینار كسب كردمی كه بیک قیراط از آن بگرمابه نشدمی، بلكه همه بصدقه بدادمی. و جنید بحضور وی در توكل سخن نگفتی و گفتی كه شرم دارم كه در پیش وی حدیث توكل كنم كه آن مقام ویست؛ اما صوفیان كه در خانگاهها نشینند و خادم بیرون شود توكل ایشان ضعیف بود: همچون توكل كسی كه كسب می كند و آن را شرط بسیار بود تا توكل باز ان درست آید، اما اگر بر فتوح بنشیند این بتوكل نزدیكتر بود، اما چون جای معروف شد آن هم چون بازاری باشد و بیم بود كه سكون دل بر آن بود، اما اگر دل را بدان التفاتی نبود هم توكل مكتسب باشد، و اصل آنست كه چشم بر مردمان ندارد و بر هیچ سبب اعتماد ندارد مگر بر مسبب الاسباب. خواص گوید: خضر را دیدم و بصحبت من راضی بود، ولكن ویرا بگذاشتم كه دل بوی اعتماد كند و آرام گیرد و توكل من ناقص شود. و احمد بن حنبل مزدوری داشت، شاگرد را گفت تا زیادت از مزد وی چیزی بوی دهد، فرا نستد، چون بیرون شد احمد گفت از پی وی ببر كه بستاند، گفت چرا؟ گفت آن وقت در باطن خویش طمع آن بدیده بود از آن نستد، چون طمع گسسته شد بستاند.

و در جمله توكل مكتسب آن بود كه اعتماد وی بر سرمایه نبود، و نشان آن بود كه اگر بدزدند دل وی نگردد و نومیدی از رزق پدیدار نیاید، چون اعتماد بر فضل خدای است داند كه از جایی كه نبیوسید پدید آورد، و اگر نیاورد آن بود كه خیرت وی در آن بود.