Untitled Document

در ذكر شب نیمه شعبان - ۳

 ابوبكر بیهقی میارد این حدیث را بروایت ابوسعید خدری از مادر مومنان عایشه صدیقه رضی الله عنها كه گفت شب نیمه شعبان رسول خدا صلی الله علیه وسلم درآمد بر من پس بكشید دو جامه خود را و بنهاد پس هنوز راست تكیه نكرده بود كه برخاست و هر دو جامه خود را در پوشید و بیرون رفت مرا غیرت عظیم بگرفت گمان بردم كه رسول علیه السلام بحجرهای بعضی از زنان خود رفت از پس رسول علیه السلام بیرون آمدم تا حال وی معلوم كنم رسول علیه السلام را در گورستان بقیع یافتم بقیع غرقه كه آمرزش میخواست مومنین و مومنات و شهدا را گفتم فداک ابی و امی پدر و مادر من فدای تو باد تو در طاعت پروردگار خود و من در حاجت دنیا باز گشتم در حجره خود و نفس من غالی شده بود رسول خدا از پس من درآمد پس گفت این چه نفس است ای عائشه گفتم فداک ابی و امی آمدی بمن و هر دو جامه خود بنهادی پس راست تكیه نكرده بودی كه برخاستی و جامهای خود بپوشیدی مرا غیرت آمد گمان بردم كه نزدیک صوبحنات من رفتی تا دیدم ترا در بقیع كردی آنچه كردی گفت ای عایشه (رضی الله عنها) تو میترسیدی كه خداوند بر تو حیف كند و رسول وی آمد جبرئیل علیه السلام پس گفت امشب شب نیمه شعبان ست و خداوند درین شب از امتان تو بعدد موی گوسفندان بنی كلب آزاد گردانید اما درین شب نظر رحمت نكند بمشرک و مشاحن و قاطع رحم و سبل و عاق در مادر و پدر و مدمن خمر پس بنهاد دو جامه خود را پس مرا گفت ای عایشه اذن میكنی مرا در قیام این شب گفتم آری یا رسول الله پس برخاست و روی مبارک خود بر زمین نهاد و شب دراز در سجده بود چنانكه من گمان بردم كه مگر رسول علیه اسلام از دنیا سفر كرد برخاستم و بجستم او را و دست خود بر كف پای وی نهادم پای مبارک خود بجنبانید دانستم كه زنده است