اعتقادنامه – ۶
اما راضی از طاعت و ناراضی از معصیتشان بنا برین حق تعالی در كلام قدیم فرموده لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ و معتزله بیچاره چون بتفاوت اراده و رضا پی نبرده اند در گرداب حیرت افتاده اند و جبریهء سرگردان چونكه اختیار را بی خلق تصور نه نموده اند او را از عباد نفی نموده و در پس زانوی بیدولتی غنوده اند سفهاءشان میگویند ما جرمی و خطایی نداریم قباحتی كه میكنند همه را نسبت بجناب منزّه و بی عیب الهی تعالی و تقدّس میدهند و خود را بان همه عیوب و شرارت بی عیب و بی گناه میدانند نعوذ بالله تعالیٰ من شرّ بطالتهم و سوء مقالتهم و عظم ضلالتهم و فرط جهالتهم و اگر حركهء بنده بی اختیار وی می بود چنانكه زعم جبریه است میبایست كه تفاوت نباشد در میان حركهء كسی كه دست و پا بسته او را از قله كوهی بزیر اندازند و حركهء كسی كه بزور زانوی خود براه رود و این دو حركه را یكسان نبیند مگر كسی كه مطموس البصیرة باشد با وجود اینكه خلاف نصوص و موجب بطلان تكلیف است و اگر صرف بایجاد او می بود چنانكه گمان قدریّه است آیة كریمه خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ مثلا بیوجه و شركت حقیقی در ایجاد با خدا میشد نعوذ بالله تعالیٰ و نیز اگر فرض كنیم خدا نقیض مراد بنده را اراده كند اگر هر دو مراد بوجود آیند اجتماع النقیضین خواهد بود و اگر هیچ كدام نشوند یا تنها مراد بنده شود عجز الهی لازم آید تعالی و تقدس عما لا یلیق بكماله پس هیچ صورت نماند مگر حصول مراد الهی و تاثیر و ایجاد او تعالی شانه
هوالمطلوب