پیدا كردن احوال مردگان كه مكشوف شده است بطریق خواب - ۳
ابوجعفر صیدلانی می گوید كه: رسول را بخواب دیدم و گروهی درویشان یعنی صوفیان با وی نشسته، دو فریشته از آسمان فرو آمدند، یكی طشتی و یكی ابریقی داشت، رسول- علیه السلام- دست بشست و درویشان بشستند، پیش من نهادند تا بشویم، یكی گفت ویرا آب مریز كه وی از ایشان نیست، گفتم یا رسول الله از تو روا نیست كه گفتی هر كه قومی را دوست دارد با ایشان باشد، و من این قوم را دوست دارم، رسول- صلوات الله علیه- گفت آب بریز كه وی از ایشانست. مجمع را بخواب دیدند و گفتند كار چون دیدی؟ گفت: خیر آخرت و خیر دنیا زاهدان ببردند. زرارق بن ابی اوفی را بخواب دیدند گفتند از اعمال چه فاضلتر؟ گفت: رضا بحكم خدای تعالی و امل كوتاه و یزید بن مذعور گوید كه اوزاعی را بخواب دیدم گفتم مرا خبر ده از عملی كه بهتر است تا بدان تقرب كنم، گفت: هیچ درجه بهتر از درجهٔ علما ندیدم، و از آن گذشته درجهٔ اندوهگنان، ابن بزید مردی پیر بود پس از آن همیشه می گریستی تا فرمان یافت چشم تاریک شده. ابن عیینه میگوید برادر را بخواب دیدم، گفتم خدای با تو چه كرد؟ گفت: هر گناه كه از آن استغفار كرده بودم بیامرزید و هر چه استغفار نكرده بودم نیامرزید. زبیده را بخواب دیدند گفتند: كه خدای با تو چه كرد؟ گفت: بیامرزید و رحمت كرد، گفتند: بدان مالها كه در راه مكه نفقه كردی؟ گفت: مزد آن با خداوندان شد مرا بنیت من بیامرزیدند.
سفیان ثوری را بخواب دیدند، گفتند كه: خدای تعالی با تو چه كرد؟ گفت: یک قدم بر صراط نهادم و دیگر در بهشت.