دعا مناقض رضا نیست - ۲
و متناقض آن وقت بود كه هر دو از یک وجه بود، و هم چنین از جایی كه معصیت غالب بود مهم است گریختن، چنانكه گفت: «أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا [(خدایا) ما را ازین قریه كه مردمش ستمگرند بیرون بر]»، و همیشه سلف از چنین شهر كه معصیت سرایت كند و اگر نكند عقوبت آن سرایت كند چنانكه گفت: «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً [بترسید از بلایی كه تنها دامنگیر كسانی از شما كه ستم كردند نخواهد شد]» گریخته اند، و اگر كسی جایی بود كه چشم وی بنامحرمی افتد از آنجا بگریزد این مخالف رضا نبود، و اگر در شهر قحط بود و تنگی. روا بود كه بشود، مگر كه طاعون بود كه از آن نهی است، كه اگر تن درستان بشوند بیماران ضایع مانند، اما دیگر بلاها چنان نیست، بلكه اسباب چنانكه نهاده است بجای می باید آورد بر وفق فرمان و بدانچه حكم وی بود، پس از آنكه فرمان بجای آوردی راضی می باید بود و می باید دانست كه خیرت درآنست.
علامات محبت - ۱
بدانكه محبت گوهری عزیزست و دعوی محبت آسان است، پس نباید كه آدمی گمان برد كه از جملهٔ محبان است، ولكن محبت را نشان و برهانست باید كه از خود طلب كند، و آن هفت است:
اول آنكه مرگ را كاره نباشد، و رسول- صلوات الله علیه- گفت: «هر كه دیدار خدای دوست دارد مرگ را كاره نباشد». بویطی یكی را از زاهدان گفت مرگ را دوست داری؟ توقف كرد، گفت: اگر صادق بودی دوست داشتی؛ اما روا بود كه محبت بود و كاره بود تعجیل مرگ را نه اصل مرگ را: كه زاد آن هنوز نساخته باشد، تا ساخته كند، و نشان آن بود كه در ساختن زاد بی قرار بود.