Untitled Document

در بیان آنكه كفر و ایمان با یكدیگر جمع نمیشود - ۲

و این معنی او را بكافری كشد چنانكه ویرا خبر نبود پس بنده مؤمن باید كه از گناه پر حذر باشد و از دوستی دنیا كه سر همه خطاهاست كه حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيْئَةٍ اجتناب نماید و بتنعمات دنیوی مشغول نگردد و پیوسته بپاسبانی دین و ایمان خود مشغول میباشد كه دوستی دنیا و مال و جاه خراب كننده و خورنده ایمان و دین ست چنانكه رسول علیه السلام فرمود لیاتینكم بعدی دنیا تاكل ایمانكم كما تاكل النار الحطب یعنی بیاید بشما بعد از من دنیایی كه بخورد ایمان شما را همچنانكه میخورد آتش هیزم را و نیز باید كه فرمان برداری نفس خود هم نكند و از عداوة اعداء عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك با خبر باشد و آیت إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ را فراموش نكند و بسبب او با خداوند تعالی مخالفت نكند و نیز باید كه از متابعت و فرمانبرداری بیشتری از خلایق اجتناب نماید تا بضلالت و گمراهی و كافری گرفتار نگردد و قوله تعالی وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ و نیز باید كه ادب نگاهدارد و دلیری ننماید كه بی نیازیست جگرهای صدیقان از هیبت خون گشته

حكایت در تذكرة الاولیا میارد كه امام سفیان ثوری طیب الله روحه بیمار شد بیماری آخر خلیفه روزگار طبیب نصرانی پیش وی فرستاد تا علاج وی كند اصحاب گفتند یا امام مسلمانان قاروره تو بر طبیب عرض كنیم سفیان گفت از دوست بدشمن گله كردن شرط بندگی نباشد پنهان از وی قاروره او بر طبیب عرض كردند طبیب در انجا نظر كرد گفت این قاروره مردیست كه از خوف حق جگر وی خون گشته و از مثانه وی بیرون میاید این نمیتواند بود مگر از سفیان ثوری باثابت بنانی و دینی كه در وی چنین مردان باشند آن دین جز حق نباشد درحال كلمه شهادت بگفت و مسلمان شد خبر بخلیفه رسید بگریست گفت من پنداشتم كه طبیب نزد بیمار فرستادم ندانستم كه بیمار نزد طبیب فرستادم