Untitled Document

عجب بقدرت و جمال و نسب حماقت محض است - ۱

بدانكه گروهی را جهل بجایی باشد كه عجب آورند بچیزی كه آن بدیشان نیست و بقدرت ایشان تعلق ندارد، چون قدرت و جمال و نسب، و این جهل است هر چه تمامتر چه اگر عالم و عابد گوید كه علم من حاصل كردم و عبادت من كردم خیال او را جای هست اما این دیگر خود حماقت محض است. و كس بود كه عجب بنسب ظالمان و سلاطین كند، و اگر ایشان را بینندی كه در دوزخ بچه صفت باشند و اندر قیامت كه خصمان بریشان چه استخفاف كنند، ازیشان ننگ دارندی، بلكه هیچ نسب شریفتر از نسب رسول- علیه السلام- نیست و عجب بدان باطل است، و عجب گروهی بدانجا رسد كه پندارند كه ایشانرا خود معصیت زیان ندارد و نخواهد داشت، و هر چه خواهند همی كنند: و این مقدار ندانند كه چون خلاف جد و پدر خود كنند نسب خود ازیشان قطع كرده باشند؛ و ایشان شرف در تقوی و در تواضع دانستند نه در نسب، و هم از نسب ایشان كسانی بودند كه سگان دوزخ بوند، و رسول- علیه السلام- منع كرد از فخر نسب و گفت: «همه از آدم اند و آدم از خاک». و چون بلال بانگ نماز كرد بزرگان قریش گفتند: این غلام سیاه را چه محل بود كه این ویرا مسلم بود؟ این آیت بیامد كه: « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیٰكُمْ [ارجمندترین شما پیش خداوند پرهیزكارترین شمایند]»، و چون این آیت فرو آمد كه: « وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ [و بترسان خانواده و نزدیكان خود را]» فاطمه را- رضی الله عنها- گفت: یا دختر محمد تدبیر خود كن كه فردا من ترا سود ندارم و صفیه را كه عمهٔ وی بود گفت: یا عمهٔ محمد بكار مشغول شو كه من ترا دست نگیرم و اگر خویشانرا قرابت وی كفایت بودی بایستی كه فاطمه را از رنج تقوی برهانیدی تا خوش همی زیستی و هر دو جهان ویرا می بودی.