پیدا كردن آفات طمع و حرص و فایدهٔ قناعت - ۲
و محمد بن واسع- رحمة الله علیه- نان خشک در آب كردی و میخوردی و می گفتی كه: هر كه بدین قناعت كند از همه خلق بی نیاز بود. ابن مسعود گفت- رضی الله عنه-: هر روز فرشته منادی كند كه: یا پسر آدم اندكی كه ترا كفایت بود بهتر از بسیاری كه ترا كفایت نبود و از آن بطر و غفلت بود؛ و سمیط بن عجلان گوید كه: شكم تو بدستی در بدستی [بدست: وجب] بیش نیست، چرا باید كه ترا بدوزخ برد؟ و در خبرست كه: حق تعالی میگوید، یا بن آدم اگر همه دنیا ترا دهم نصیب تو ازان جز قوتی نخواهد بود چون بیش از قوت ندهم و مشغله و حساب بر دیگران نهم چه نیكوئی بیش از آن بود كه با تو كرده باشم. و یكی از حكما میگوید: هیچكس برنج صبورتر از حریص مطمع نبود و هیچكس را عیش خوشتر از قانع نبود، و هیچكس اندوهگین تر از حسود نبود، و هیچكس سبكبارتر از آن كس نبود كه بترک دنیا بگوید، و هیچكس پشیمانتر از عالم بدكار نبود. شعبی -رحمة الله علیه- همی گوید كه: صیادی گنجشكی بگرفت گفت مرا چه خواهی كرد؟ گفت بكشم و بخورم، گفت: از خوردن من چیزی نیاید، اگر مرا رها كنی سه سخن بتو آموزم كه ترا بهتر از خوردن من، گفت: بگوی، مرغ گفت: یک سخن در دست تو بگویم و یكی آنوقت كه مرا رها كنی و یكی آن وقت كه بر كوه شوم، گفت: اول بگوئی، گفت: هرچه از دست تو بشد بدان حسرت مخور، رها كرد و بر درخت نشست، گفت: دیگری بگوی، گفت: محال هرگز باور مكن و پرید و بر كوه نشست و گفت: ای بدبخت اگر مرا بكشتی اندر شكم من دو دانه مروارید بود هر یكی بیست مثقال، توانگری شدی كه هرگز درویشی بتو راه نیافتی، مرد انگشت در دندان گرفت و دریغ و حسرت همی خورد گفت: باری سیوم بگوی، گفت: تو آن دو سخن فراموش كردی سیوم چكنی؟