Untitled Document

حقیقت خوی نیكو - ۲

و نیكویی قوت شهوت هم بدین بود كه سركش نبود و بدستوری شرع و عقل بود، چنانكه طاعت عقل و شرع بر وی آسان بود؛

و نیكویی عدل آن باشد كه غضب و شهوت را ضبط همی كند اندر تحت اشارت دین و عقل.

و مثل غضب چون سگ شكاری است، و مثل شهوت چون اسب، و مثل عقل چون سوار. كه اسب گاه بود كه سركش بود، و گاه بود كه فرمان بردارد، و سگ گاه بود كه آموخته بود، و گاه بود كه بر طبع خود بود، و تا این آموخته نبود، و تا آن فرهخته [از فرهختن و فرهیختن: ادب كردن- تربیت كردن] نبود، سوار را امید آن نباشد كه صید بدست آرد، بلكه بیم آن بود كه خود هلاک شود كه سگ اندر وی افتد و اسب ویرا بر زمین افكند، و ما معنی عدل آن باشد كه این هر دو را اندر اطاعت عقل و دین دارد: گاه شهوت را بر خشم مسلط كند تا سركشی وی بشكند، و گاه خشم را بر شهوت مسلط كند تا شره وی بشكند؛ و چون این هر چهار بدین صفت بود، این نیكو خویی مطلق بود، و اگر از این بعضی نیكو نباشد، این نیكو خویی مطلق نباشد: همچنانكه كسی را كه دهان نیكو بود و بینی زشت، این نیكو رویی مطلق نباشد.

و بدانكه این هر یكی چون زشت بود، از وی خلقهای زشت و كارهای بد تولد كند. و زشتی هر یكی از دو وجه بود: یكی از فزونی خیزد، كه از حد نشده بود، و یكی از آنكه ناقص بود.

و قوت علم چون از حد بشود، و اندر كارهای بد بكار دارند، از وی گربُزی [حیله گری و دغلكاری از راه دانائی] و بسیار دانی خیزد، و چون ناقص شود، از وی ابلهی و حماقت خیزد، و چون معتدل باشد از وی تدبیر نیكو و رأی درست و اندیشهٔ صواب و فراست راست خیزد.