پیدا كردن تفكر در عجایب خلق خدای تعالی - ۲
پس تفكر در یک عضو خویش كن كه هر یكی چون آفرید و برای چه آفرید: چشم را از هفت طبقه بیافرید بر هیات و لونی كه ازان نیكوتر نباشد، و پلكها بیافرید تا گرد از وی میشوید و میسترد، و مژه ها را بیافرید راست و سیاه تا نیكوتر باشد و تا دیدار چشم بدان قوت میگیرد و تا چون غباری باشد بهم در گذاری تا گرد بوی نرسد، و از میان آن بیرون توان نگرید، و خاشاكیكه از بالا فرود آید مژه آنرا نگاه دارد و چون پرچین چشم باشد، و عجب تر ازین همه آنكه حدقه چند عدسی بیش نیست صورت آسمان و زمین بدین فراخی در وی پیدا آید، تا در یک لحظه كه چشم باز كنی آسمان با دوری وی بینی، و اگر عجایب دیدار چشم و دیدار آینه و آنچه در وی پیدا آید بگویند در مجلدهاء بسیار توان گفت.
پس گوش را بیافرید و آبی تلخ در وی نهاد تا هیچ حیوان بوی فرو نشود، و آنگاه صدف گوش بیافرید تا آواز جمع كند و بسوراخ گوش رساند، و در وی پیچ و تحریف [كجی- انحراف] بسیار بیافرید تا اگر خفته باشد و مورچه ای قصد آن كند راه بر وی دراز شود و بسیار گرد بر آید تا ترا آگاهی بود. و اگر شرح و دهان و بینی و دیگر اعضا بگوییم هم دراز شود، و مقصود ازین آنست تا راه بازیابی و در هر یكی اندیشه میكنی كه این برای چیست، و بدان از حكمت و عظمت و لطف و رحمت و علم و قدرت آفریدگار آگاه میشوی كه از سر تا پای همه عجایبست.
و عجایب باطن و خزانهاء دماغ و قوتهاء حس كه در وی نهاده است از همه عجبتر بلكه آنچه در سینه و شكم است و همچنین: كه معده را بیافرید چون دیگی گرم كه بر دوام میجوشد تا طعام در وی پخته میگردد و جگر آن طعامرا خون میگرداند و رگها آن خونرا بهفت اندام میرساند، و زهره كف آن خونرا كه چون صفرا بود میستاند،