در نفقه ذوی الارحام و نفقه كسانی كه در مونت وی باشند شرعا - ۵
و اگر عقار بفروشد جایز نبود و نزد صاحبیه فروختن متاع وی نیز روا نبود اما نفقه غلام و كنیزک واجب ست بر مولای ایشان از برای آنكه نفع ایشان مر او راست و اگر مولا نفقه ندهد ایشان كسب كنند و نفقه خود كنند و اگر ایشان را كسب نبود اخبار كنند مر مولا را بر بیع ایشان از برای آنكه حلال نیست مرد را هلاک بنده بوجه ما و آدمی معصوم و محترم ست از هلاک حكایت نقل ست كه عبدالله بن مبارک مروزی رحمه الله در زمستان سرد میان بازار نیشاپور میگذشت غلامی را دید كه از سَرما میلرزید گفت خواجه خود را چرا نگوئی كه از برای تو جبه سازد گفت چه گویم كه او خود میبیند و میداند عبدالله را وقت خوش شد نعره بزد پس روی بمریدان كرد و گفت طریقت ازین غلام آموزید حكایت نقل ست كه عبدالله مبارک غلام مكاتب داشت كه هر روز درمی بخواجه میداد روزی یكی عبدالله را گفت غلام تو نبّاشی یعنی گفن كشی میكند و درم بتو میدهد عبدالله ازان سخن متغیر شد خواست تا آن حال معلوم كند چون نماز شام شد روی بگورستان نهاد و عبدالله از پس وی روان شد چون بگورستان رسید در پس گوری پنهان شد و نظاره میكرد تا غلام چه كار میكند دید كه غلام سر گوری را باز كرد و در رفت دیر بیرون آمد عبدالله پیشتر رفت غلام را دید پلاسی پوشیده و غلی بر گردن نهاده و و دران گور محرابی ساخته و روی بمناجات آورده هم بران حال میبود تا نزدیک صبح چون صبح شد غلام پلاس بیرون كرد و غل از گردن برگرفت و لباس رسمی خود در پوشید و بمسجد شد و نماز گذارد بجماعت بعد ازان بگورستان آمد و دو دست خود برداشت و گفت الٰهی روز آمد و خواجه مجازی درم خواهد طلبید تو بده ازانجا كه دانی درحال نوری در هوا در آمد و درمی بر دست غلام نهاد