دعا مناقض رضا نیست - ۱
گروهی گفته اند كه شرط رضا آنست كه دعا نكنی و هر چه نیست از خدای نخواهید و بدانچه هست راضی باشید و بر معصیت و فسق انكار نكنید كه آن نیز قضاء خدای تعالی است، و در شهری كه معصیت غالب باشد یا وبا و بلا نگریزید كه این كریختن بود از قضا، و این همه خطاست: اما دعا رسول- صلوات الله علیه- كرده است و گفته كه: «دعا مخ عبادتست»، و بحقیقت آن سبب است كه در دل رقت و شكستگی و تضرع و عجز و تواضع و التجاء بحق تعالی پدید آید، و این همه صفات محمودست، و چنانكه خوردن آب تا تشنه نشود و خوردن نان تا گرسنه نشود و پوشیدن جامه تا سرما دفع كند خلاف رضا نبود پس دعا كردن تا بلا برود همین باشد، بلكه هر چه آنرا سببی ساختند و بدان فرموده مخالف آن فرمان برخلاف رضا بود بحكم وی، اما رضا دادن بمعصیت چگونه روا بود و از آن نهی آمده است و گفته كه: هر كه بدان رضا دهد اندران شریک بود؟! و گفته است اگر بنده ای را بمشرق بكشند كسی بمغرب بدان رضا دهد اندران شریكست. پس هر چند كه معصیت قضاء خدای تعالی است ولكن ویرا دو رویست: یكی تا بنده داند كه این باختیار ویست، و نشان آنست كه وی ممقوت [دشمن داشته] حقست و یكی تا بداند كه بقضا و تقدیر حق تعالی است، پس بدان وجه كه قضا كرده است كه عالم از معصیت و كفر خالی نباشد بدین رضا باید داد، اما بدان وجه كه اختیار بنده است و صفت ویست و نشان آنست كه خدای تعالی ویرا دشمن دارد بدین رضا نباید داد، و این متناقض نبود: كه اگر كسی را دشمنی بمیرد كه نیز دشمن دشمن او بود هم اندوهگین شود و هم شاد،