Untitled Document

دعا مناقض رضا نیست - ۲

ولكن بوجهی اندوهگین شود و بوجهی دیگر اندوهگین نشود، و متناقض آن وقت بود كه هر دو از یک وجه بود، و هم چنین از جایی كه معصیت غالب بود مهم است گریختن، چنانكه گفت: «اخرجنا من هذه القریق الظالم اهلها [(خدایا) ما را ازین قریه كه مردمش ستمگرند بیرون بر]»، و همیشه سلف از چنین شهر كه معصیت سرایت كند و اگر نكند عقوبت آن سرایت كند چنانكه گفت: «واتقوا فتنة لا تصیبن الذین ظلموا منكم خاصة [بترسید از بلایی كه تنها دامنگیر كسانی از شما كه ستم كردند نخواهد شد]» گریخته اند، و اگر كسی جایی بود كه چشم وی بنامحرمی افتد از آنجا بگریزد این مخالف رضا نبود، و اگر در شهر قحط بود و تنگی. روا بود كه بشود، مگر كه طاعون بود كه از آن نهی است، كه اگر تن درستان بشوند بیماران ضایع مانند، اما دیگر بلاها چنان نیست، بلكه اسباب چنانكه نهاده است بجای می باید آورد بر وفق فرمان و بدانچه حكم وی بود، پس از آنكه فرمان بجای آوردی راضی می باید بود و می باید دانست كه خیرت درآنست.

در بیان سبب احتیاج آدمی بكالبد - ۱

بدانكه تن مملكت دلست، و اندرین مملكت دل را لشكرهای مختلف است: وما یعلم جنود ربك الا هو [و نمیشناسد لشكرهای پروردگار ترا مگر خود او]. و دل را كه آفریده اند برای آخرت آفریده اند، و كار وی طلب سعادتست، و سعادت وی در معرفت خدای تعالی است، و معرفت خدای تعالی ویرا بمعرفت صنع خدایتعالی حاصل آید-و این جملهٔ عالم است- و معرفت عجایب عالم ویرا از راه حواس حاصل آید، و این حواس را قوام بكالبد است، پس معرفت صید ویست، و حواس دام ویست، و كالبد مركب ویست، و حمال دام ویست: پس ویرا بكالبد بدین سبب حاجت افتاد.