راه درست بكار بردن شهوت وغضب و تن و حواس و عقل و دل - ۱
از این جمله كه رفت بدانستی كه شهوت و غضب را برای طعام و شراب و نگاهداشتن تن آفریده اند. پس این هر دو خادم تن اند، و طعام و شراب علف تن است، و تن را برای حمالی حواس آفریده اند: پس تن خادم حواس است. و حواس را برای جاسوسی عقل آفریده اند، تا دام وی باشد، كه بوی عجایب صنع خدایتعالی بداند: پس حواس خادم عقل اند، و عقل را برای دل آفریده اند، تا شمع و چراغ وی باشد، كه بنور وی حضرت الهیت را بیند كه بهشت ویست. پس عقل خادم دل است. و دل را برای نظاره جمال حضرت ربوبیت آفریده اند: پس چون بدین مشغول باشد، بنده و خادم درگاه الهیت باشد، و آنچه حق تعالی گفت كه: «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» [و نیافریدم جن و انس را جز برای آنكه پرسش نمایند] معنی وی این است.
پس دل را بیافریدند، و این مملكت و لشگر بوی دادند، و این مركب تن را باسیری بوی دادند، تا از عالم خاک سفری كند، با علی علیین. اگر خواهد كه حق این نعمت بگذارد و شرط بندگی بجای آرد، باید كه پادشاه وار در صدر مملكت بنشیند، و از حضرت الهیت قبله و مقصد سازد، و از آخرت وطن و قرارگاه سازد و از دنیا منزل سازد، و از تن مركب سازد، و از دست و پای و اعضاء خدمتكاران سازد، و از عقل وزیر سازد، و از شهوت جابی [تحصیلدار و مامور جمع مالیات] مال سازد، و از غضب شحنه سازد، و از حواس جاسوسان سازد، و هر یكی را بعالمی دیگر موكل كند، تا اخبار آن عالم جمع همی كنند، و از قوت خیال كه در پیش [جلو و قدام] دماغ است صاحب برید [صاحب برید اصلا بمعنی رئیس چاپاران دولتی بوده است، و بعداً سمت ریاست جاسوسانرا دارا شده است] سازد.