در اعتقاد اهل سنت حاصل كردن - ۲
و این فرض كفایت [عالم علم كلام] بود كه در هر شهری یک دو تن بدین صفت باشند بس بود. و عامی صاحب اعتقاد باشد، و متكلم [كسی كه همراه و پیشاپیش كاروان میرفته است كه آنرا از حوادث نگاهداری نماید] شحنه و بدرقهٔ اعتقاد وی باشد.
اما حقیقت معرفت خود راهی دیگرست، و رأی این هر دو مقام. و مقدمهٔ آن مجاهدتست: تا كسی راه مجاهدت و ریاضت نرود، تمام وی بدان درجه نرسد، و مسلم نباشد ویرا بدان دعوی كرد، كه زیان آن بیش از سود وی باشد.
و مثال وی چون كسی بود كه پیش از پرهیز كردن دارو خورد: بیم آن بود كه هلاک شود، چه آن دارو به صفت اخلاط معدهٔ وی گردد، و ازو شفا حاصل – نیاید، و در بیماری زیادت كند.
و آنچه در عنوان مسلمانی گفتیم، نمودار [نمونه] و نشانی است از حقیقت معرفت، تا كسی كه اهل آن باشد طلب كند، و نتواند كرد طلب حقیقت آن الا كسی كه مگر بطلب حق تعالی، و آن كاری دشوار و درازست:
پس بدانچه غذای جملهٔ خلق است اشارت كنیم، و آن اعتقاد اهل سنت است، تا هر كسی این اعتقاد در دل خود قرار دهد، گه این اعتقاد تخم سعادت وی خواهد بود.