Untitled Document

حقیقت دنیا و آفت دنیا و غرض دنیا - ۲

 

 نه حاجی برای اشتر، و اگر چه حاجی را بضرورت تعهد اشتر باید كرد، بعلف و آب و جامه، تا آنگاه كه بكعبه رسد، و از رنج وی برهد، ولكن باید كه تعهد اشتر بقدر حاجت كند: پس اگر همه روزگار در علف دادن و آراستن و تعهد كردن وی كند، از قافله بازماند، و هلاک شود. همچنین آدمی اگر همه روزگار در تعهد تن كند، تا قوت وی بجای دارد، و اسباب هلاک از وی دور دارد، از سعادت خویش بازماند. و حاجت تن در دنیا سه چیزست: خوردنی برای غذاست، و پوشیدنی و مسكن برای سرما و گرما، تا اسباب هلاک از وی بازدارد. پس ضرورت آدمی از دنیا برای تن بیش ازین نیست، بلكه اصول دنیا خود اینست. و غذای دل معرفت است، و هرچند بیش باشد بهتر؛ و غذای تن طعام است، و اگر زیادت از حد خویش بود، سبب هلاک گردد.

 اما آنست كه حق تعالی شهوتی بر آدمی موكل كرده است تا متقاضی وی باشد در طعام و مسكن و جامه، تا تن وی كه مركب ویست هلاک نشود. و آفرینش این شهوت چنانست كه بر حد خویش بنایستد، و بسیار خواهد، و عقل را بیافریده است تا ویرا بر حد خویش بدارد، و شریعت را بفرستاده است – بر زبان انبیا علیهم السلام – تا حدود وی پیدا كند. لیک این شهوت باول آفرینش بنهاده است – در كودكی – كه بوی حاجت بود، و عقل از پس آفریده است. پس شهوت از پیش جای گرفته است و مستولی شده و سركشی همی كند، عقل و شرع پس از آن بیامد، تا همگی ویرا بطلب قوت و جامه و مسكن مشغول نكند، و بدین سبب خود را فراموش نكند، و بداند كه این قوت و جامه برای چه می باید، و وی خود درین عالم برای چیست؟ و غذای دل كه زاد آخرتست فراموش نكند. پس ازین جمله حقیقت دنیا و آفت دنیا و غرض دنیا بشناختی، پس اكنون باید كه شاخها و شعبهاء دنیا بشناسی.