Untitled Document

در ذكر حرم محترم كعبه و شرف و فضیلت آن و قصّهٔ بنای آن حرسها الله تعالـٰی - ۲

چون ابراهیم علیه السلام آنجا رسید و هاجره رحمه الله علیها خود وفات یافته بود بخانهٔ اسماعیل علیه السلام آمد و زن اسمٰـعیل علیه السلام را گفت شوهر تو كجاست گفت اینجا نیست و بطلب صید رفته است و اسماعیل علیه السلام از حرم بیرون رفته بود بصید كردن و صید كرده بود و باز گشته ابراهیم علیه السلام مر خاتون اسماعیل علیه السلام را گفت نزد تو هیچ طعام و شراب هست كه ما را بدان مهمانداری كنی گفت نزد من هیچ طعام نیست و هیچكس اینجا نیز نیست ابراهیم علیه السلام گفت چون شوهر تو بیاید او را سلام برسان و بگوی مر او را كه آستانهٔ در خود بگردان ابراهیم علیه السلام این بگفت و برفت اسماعیل علیه السلام باز آمد بوی پدر خود شنید از منكوحهٔ خود پرسید كه هیچكس اینجا آمده بود گفت آری پیری آمده بود صفت وی كذا و كذا او بر سبیل سبكداشت وصف كرد اسماعیل علیه السلام گفت آن پیر چه گفت ترا زن گفت او مرا گفت شوهر خود را از من سلام برسان و او را بگوی عتبهٔ باب خود را دیگر گون كن اسماعیل علیه السلام چون این سخن بشنید فی الحال او را طلاق داد و زن دیگر بخواست پس ابراهیم علیه السلام درنگ كرد آن مقدار كه خداوند تعالـٰی خواسته بود كه درنگ كند پس اجازت خواست از ساره خاتون كه برود و اسماعیل علیه السلام را بیند اجازت داد و شرط گرفت بر وی كه فرود نیاید از مركب خود ابراهیم علیه السلام بیامد تا بدر خانه اسماعیل علیه السلام رسید از زن وی پرسید كه شوهر تو كجاست گفت بطلب صید رفته است و این زمان وقت آمدن اوست حالی بیاید انشا الله تعالـٰی ای شیخ بزرگ فرود آئی رحمك الله تعالـٰی ابراهیم گفت طعامی هست نزد تو گفت آری هست شیر و گوشت داشت فی الحال بیاورد