در ثواب نمازبه پای دارندگان و وعید كاهل نمازان - ۲
زهی درگاهی كه شاه و گدا هر كرا مهمی پیش آید روی بدین درگاه آرند و نیاز خود عرضه كنند باز در خواب شد همان خواب دید همچنین تا كرت چهار همان چهار تن را میدید كه چهار گوشهٔ تخت وی میگرفتند تا نگونسار كنند بترسید دانست كه آه مظلوم در وی رسیده است چنانكه گفته اند * * مثنوی:
نكند صد هزار تیر و تبر ** آنچه یک پیره زن كند بسحر *
ای بسا نیزهٔ عدد شكنان ** ریزه گشت از دعای پیر زنان *
هم در شب زندانیان را بخواند و گفت هیچ مظلوم در زندان میدانی كه محبوس مانده باشد زندانیان گفت ای امیر ندانم كه مظلوم كیست اما مردی میبینم كه در زندان پیوسته نماز میگذارد و مناجات دلسوز میكند بفرمود تا او را حاضر آوردند از حال وی تفحص كرد دانست كه وی بیگناه بوده است عذر خواست و گفت با من سه كار بكن اوّل آنكه مرا بحل كن دویم آنكه هزار درم حلال ازمن قبول كن سیم آنكه هر گاه ترا مهمی پیش آید پیش من آئی تا كفایت كنم مرد آهنگر گفت آنچه گفتی مرا بحل كن كردم و آنچه گفتی هزار درم قبول كن كردم اما آنچه گفتی چون ترا مهمی پیش آید بدرگاه من آئی این نتوانم كرد و گفت: چرا گفت: از برایٔ آنكه خداوندی كه از برای چون من گدائی تخت چون تو بادشاهی را در شبی چهار بار نگونسار كند درگاه او را گذاشتن و حاجت خود بغیر بردن شرط بندگی نباشد مرا از نماز گذاردن كدام كار در بند شد تا پناه بغیر برم عزیز من در رحمت كشاده است و خوان كرم نهاده كه طلبید كه ندادند كه آمد كه قبول نكردند خواری تو از دون همتی تست و الا ** شعر:
بر آستان عبادت كه سر نهاد شبی ** كه لطف دوست برویش هزار در نكشود
رابعه رحمة الله علیها از شخصی شنید كه گفت خدایا در رحمت خود بر من بكشای