صبر بر بلوی - ۲
دل مبارک وی از غیرت بجوشید گفت از بلا ننالم اما از طمع اعدا بخروشم گفت: مَسَّنِيَ الضُّرُّ ببین كه آن ملعون از انبیا نومید نبوده با آنكه او را بر پیغامبران علیهم السلام دست نیست قول پنجم آنكه تا مزدكان اعضای مبارک ویرا استیفا كردند و هیچ نماند جز دل و زبان وی قصد تناول آن كردند تفرقه خزینه معرفت و تهلكهٔ آلت شهادت مصلحت ندید كه از ذكر دوست محروم ماند گفت مَسَّنِيَ الضُّرُّ قول ششم ابوعلی مفسر میگوید كه فرمان رسید كه ای ایوب هفتاد كس از انبیا این بلا را از حضرت ما التماس كردند ما بلطف خود این مهمانان را بكلبهٔ مجاهدهٔ تو فرستادیم چون بلا قصد رفتن كرد ایوب بنالید گفت مَسَّنِيَ الضُّرُّ قول هفتم یكی از اصحاب اشارت میگوید چون مدتی بلا با ایوب و ایوب با بلا موافقت كردند رنج و شدت از میان برخاست صبر و مجاهده نماند رنج رنج نمیرسانید درد درد نمیكرد * * رباعی:
آن كرد كه هیچ كرد كردت نكند ** بیدادی جز بر وی زردت نكند *
اندر ره مهر او چو مردانه شوی ** جائی برسی كه درد دردت نكند *
قول هشتم یكی از بزرگان امت و عزیزان ملت میگوید حق تعالی خواست كه در امید بر امت محمد (صلی الله علیه وسلم) بسته نگرداند اگر ایوب ننالیدی بر درماندگان شوم داشتندی كه بنالید بر زبان و صدر درماندگان نداند تا تعلیم محنت زدگان آخرالزمان باشد تا اگر در حجرهٔ بلا تنگ آیند بصحرای دعا بیرون روند كه خدایا بلا تو دادی عطا هم ده بیماری تو فرستادی شفا هم تو فرست مسنی الضر * * فرد:
دردم چو تو دادی از كه جویم درمان ** یارم چو تو باشی از كه خواهم یاری*