Untitled Document

صبر بر بلوی - ۳

قول نهم محققان گفته اند ایوب علیه السلام تن و مال و فرزندان فدا كرد و هر چه داشت همه را فدای حكم دوست كرد جز بضاعت صبر با وی چیزی دیگر نماند و هر كس با صفتی ماند هنوز محجوب حجاب باشد صبر نیز درباخت كه هر كس نیستی آورد هستی دید * * رباعی:

رفتم بطبیب گفتم ای بینائی  **  افتادهٔ عشق را چه میفرمائی *

ترک صفت و محو وجودم فرمود  **  یعنی كه زهر چه هست بیرون آئی *

قول دهم آنست كه چون مدت بلیت بتطویل انجامید دوستان روی بگردانیدند عیال مبارک وی رحمیه خاتون در بیرون شهر عریشی ساخته بود ایوب در انجا بود علیه السلام خود بطلب قوت رفته بود روز بنماز دیگر رسیده بود بشارت لطف در رسید جبرئیل (علیه السلام) امین از حضرت رب العالمین در رسید و فرمان رسانید كه ای ایوب بلا دادیم صبر كردی اكنون بخواه تا عطا بینی ایوب علیه السلام گفت: مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِم۪ينَ جبرئیل(علیه السلام) دست وی بگرفت و گفت: ای ایوب پای بر زمین زن اركض بر جلک پای بر زمین زد و چشمهٔ آب گشاده شد یكی گرم بجهت غسل كردن و یكی سرد بجهت خوردن بعضی میگویند چشمه یكی بود در وقت خوردن سرد بودی و در وقت غسل كردن گرم گشتی ایوب علیه السلام شربتی بخورد و پاره بر سر ریخت غرض مرض زایل گشت بیماری بصحت مبدل شد قوت باز آمد جوانی تازه گشت جبرئیل علیه السلام تختی بنهاد و حله در ایوب پوشانید تاج بر سرش نهاد ابر لطف برآمد ملخ زرین بر سر ایوب باریدن گرفت لحظه برآمد رحیمه از شهر باز آمد ایوب را ندید در صحرا میگشت و بر فراق وی نوحه میكرد كه چندین رنج گشیدم گنج را بباد دادم بیمار را ضایع ماندم ای ایوب (علیه السلام) ندانم تا كدام جانورت بُرد یا كدام ددت بخورد