در فضیلت صوم مطلة - برگرفته از كتاب ریاض الناصحین -۴
شبی آوازه داد كه مالک خرما بخور و نفس را از بند بیرون آر مالک با نفس گفت اگر موافقت كنی با من یک هفته كه هیچ نخوری نه شب و نه روز ترا باین آرزو رسانم نفس موافقت كرد بعد ازان مالک خرما بخرید و بمسجدی شد تا خرما بخورد كودكی پدر خود را آواز داد كه ای پدر جهودی در مسجد شد بخرما خوردن پدر كودک چوب برداشت و بمسجد آمد مالک را دید خجل شد و در پایش افتاد و گفت معذور دار كه كودک غلط كرده است و شما را نشناخته است و نیز درین محله بروز جز جهودان چیزی نمیخورند باقی روزه دار باشند كودک پنداشت كه جهودیست مالک گفت ای عزیز تو خاطر فارغ دار كه زبان غیب ست پس مالک گفت الـٰهی خرما نخورده نام جهودی بر من نهادی اگر بخورم خود با من چی كنی بعزت تو هرگز خرما نخورم حكایت نقل ست كه رابعه عدویه رحمه الله علیهما پیوسته روزه داشتی یک بار یک هفته هیچ نیافت و عبادت كرد شب هشتم گرسنگی غالب شد و نفس فریاد برآورد كه مرا چند رنجانی ناگاه یكی در بزد كاسه طعام آورده بود رابعه آنرا بگرفت و بنهاد تا چراغ آورد چون چراغ آورد گربه طعام ریخته بود رفت تا كوزه آب آرد چراغ بمرد كوزه برداشت و خواست تا آب خورد كوزه از دست وی در افتاد و بشكست رابعه آهی كرد كه بیم بود كه خانه بسوزد گفت الـٰهی این چیست كه بر خسته بیچاره میكنی آواز شنید كه ای رابعه اگر میخواهی تا نعمت دنیا بر تو ریزم اما اندوه خود از دل تو باز گیرم كه اندوه من و نعمت دنیا با هم جمع نشود رابعه گفت چون این ندا شنیدم بكل دل از دنیا منقطع كردم گفتم خداوندا مرا بخود مشغول گردان تا كسی مرا از تو مشغول نگرداند الـٰهی بحرمت صایمان و قایمان صیام و قیام ما را قبول گردان و ما مسكینان را از متابعت هوا و نفس نگاهدار و حلاوت محبت خود كرامت فرمای یا الـٰه العالمین و یا خیر الناصرین