چگونگی احتساب - ۴
درجه پنجم تغیر كردن بدست، و در این دو ادبست: یكی آنكه تا تواند آنكس را فرماید كه تغیر كند، مثلا او را گوید تا درز جامهٔ دیبا باز كند، و از زمین غصب بیرون شود و خمر بریزد، و از فرش دیبا برخیزد، و اگر جنب است از مسجد بیرون شود؛ ادب دوم آنكه اگر ازین عاجز آید ویرا بیرون كند، و ادب این آنست كه بر كمترین اقتصار كند: چون دست تواند گرفت كه بیرون كند ریش نگیرد و پای نگیرد و نكشد و چون چنگ بیند بشكند و ریزه ریزه نكند، و درز آهسته باز كند تا بندرد، و جای شراب نشكند- اگر تواند كه بریزد- و اگر نتواند، روا باشد كه سنگی برو زند و بشكند، و حق آن مال باطل شود، و اگر آبگینهٔ سرتنگ باشد، و اگر بریختن مشغول شود او را بگیرند و بزنند، روا بود كه بشكند و بیكسو شود؛ و در ابتدای تحریم خمر فرموده اند بشكستن جای خمر، ولیكن آن منسوخ است، و نیز گفته اند كه آن اوانی [ظروف] بود كه جز خمر را نشاید، اما امروز بی عذری شكستن آن روا نبود و هر كه بشكند بر او تاوان بود.
درجهٔ ششم تهدید باشد، چنانكه گوید: بریز آن خمر را وگرنه سرت را بشكنم و با تو چنین و چنین كنم، و این آن وقت روا بود كه بدین حاجت آید و بلطف بنریزد: و ادب این دو چیز بود:
یكی آنكه بچیزی تهدید نكند كه روا نباشد، چنانكه گوید جامهٔ تو بدرم و خانهٔ تو بكنم و زن و فرزند ترا برنجانم؛ و دیگر آن گوید كه تواند كرد، تا دروغ نباشد، و نگوید: بر دار كنم و گردن بزنم و مانند این، اینهمه دروغ بود، اما اگر مبالغتی زیادت كند از آنكه عزم دارد، و داند كه از آن هراسی حاصل آید، برای این مصلحت را شاید، چنانكه اگر میان دو تن صلح خواهد داد، اگر زیادت و نقصانی راه یابد در سخن، روا بود.