Untitled Document

چگونگی احتساب - ۵

درجه هفتم زدن باشد بدست و بپای و بچوب، و این روا بود بوقت حاجت و بقدر حاجت، و وقت حاجت آن بود كه دست از معصیت بندارد بی زخم، چون دست بداشت زخم نشاید، كه عقوبت پس از معصیت تعزیر [تنبیه- نوعی مجازات شرعی] باشد و حدّ، و جز سلطان را نرسد. و ادب این آنست كه تا زدن بدست كفایت بود بچوب نزند و بر روی نزند، و اگر كفایت نشود روا بود كه شمشیر بركشد، و اگر كسی دست در زنی زده باشد و دست از وی ندارد الا از بیم تیغ، روا بود كه تیغ برهنه كند و اگر میان او و محتسب جویی بود، تیز بر كمان نهد و گوید: دست بدار، وگرنه بزنم! آنگاه اگر دست بندارد بزند، لیكن باید كه دست فرا، ران و ساق دارد، و از جایی كه با خطر بود حذر كند؛

درجه هشتم آنكه اگر محتسب تنها بسنده نیاید حشر كند، و مردم فراهم آرد و جنگ كند، و باشد كه فاسقان نیز قومی جمع سازند و بقتال ادا كند، گروهی گفته اند- چون چنین بود بی دستور سلطان نشاید- چون ازین فتنه خیزد و بقتال ادا كند، و گروهی گفته اند: چنانكه روا بود كه گروهی بی دستوری امام بغزاء كفار شوند، روا بود كه بجنگ فاسقان روند، و محتسب را نیز اگر بكشند شهید بود.

در برابر نمام چه باید كرد - ۱

بدانكه نمامی نه همه آن بود كه سخن یكی با دیگری بگوید، بلكه هر كه كاری آشكارا كند كه كسی از آن رنجور شود وی نمام است: خواه بسخن گیر و خواه بفعل و خواه بچیزی دیگر، و خواه بقول آشكارا كند یا باشارت یا بنوشتن، بلكه پردهٔ آن چیز برگرفتن كه كسی از آن رنجور شود نشاید، مگر آنكه كسی خیانت كرده باشد اندر مال كسی پنهان، روا باشد آشكارا كردن، و همچنین هر چه اندران زیان مسلمانان خواهد بود.