تشبیه طبیعی و منجم بمورچه - ۳
و آن خدای كه در قدرت وی هست كه آفتاب را گرم و روشن آفرید، چه عجب اگر زحل را سرد و خشک آفریند، و زهره را گرم و تر آفریند: این در مسلمانی هیچ قدح [عیب - سرزنش] نكند. منجم از آنجا غلط كرد كه از نجوم اصل و حوالت گاه ساخت، و مسخری ایشان نبدید، و ندانست كه: «والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره [و آفتاب و ماه و ستارگان مسخر فرمان اویند]» و مسخر آن باشد كه ویرا بكار دارند، پس ایشان كارگرانند، نه از جهت خویش، بلكه بكارداشتگانند، از جهت عمال فرشتگان، چنانكه اعصاب مستعملت [بكار واداشته شده] در تحت تحریک اطراف، از جهت قوتی كه اندر دماغ است. و كواكب هم از چاكران بازپسین اند، اگرچه در درجهٔ نقیبان [اعیان و سرشناسان، روسا] اند و بصف النّعال نه اند، چون چهار طبع كه ایشان مسخران بازپسین اند، چون قلم در كتابت.
آفات نكاح - ۱
و اما آفات نكاح سه است:
آفت اول- آنكه: باشد كه از طلب حلال عاجز بود- خاصه در چنین روزگار- و باشد كه بسبب عیال در شبهت افتد یا در حرام، و آن سبب هلاک دین وی بود و آن عیال وی، و هیچ فضیلت این را جبر نكند، كه در خبرست كه: «بنده را به نزدیک ترازو بدارند- و ویرا اعمال نیكو بود، هر یكی چند كوهی پس وی را بپرسند كه: عیال را از كجا نفقه كردی؟ و ویرا بدین بگیرند، تا همه حسنات وی بشود بدین سبب، آنگاه منادی كنند كه: این آن مردست كه عیال وی جملهٔ حسنات وی بخورد و وی گرفتار شد»؛ و در اثرست كه: «اول كسی كه در بنده آویزد بقیامت، عیال وی باشد، گوید: بارخدایا انصاف ما از وی بستان كه ما را طعام حرام داده است و ما ندانستیم، و ما را آنچه آموختنی بود نیاموخت تا در جهل بماندیم». پس هركرا مالی میراثی نباشد، یا كسبی حلال نباشد، ویرا نشاید نكاح كردن، الا بدانكه یقین داند كه اگر نكند در زنا افتد؛