در آداب زندگانی كردن با زنان از اول نكاح تا بآخر - ۱
حق تعالی این آیت فرستاد آنست كه با ایشان مزاح كند و بازی كند و گرفته نباشد، و بدرجهٔ عقل ایشان باشد. و هیچكس با اهل چندان طیبت [شوخی و شیرین زبانی] نكردی كه رسول -علیه السلام-، تا آنجا كه با عایشه بهم بدوید تا كه در پیش شود، رسول -علیه السلام- در پیش شد، یكبار دیگر باز دوید، عایشه در پیش شد، رسول -علیه السلام- گفت: یكی بیكی، این بدان بشود، یعنی اكنون برابریم- و یک روز آواز زنگیان شنید كه بازی میكردند و پای می كوفتند، عایشه را گفت: خواهی كه ببینی؟ گفت: خواهم، برخاست نزدیک در آمد و دست پیش داشت تا عایشه زنخدان بر ساعد رسول -علیه السلام- نهاد نظاره كرد ساعتی در آن، گفت: یا عایشه بس نباشد؟ گفت: خاموش، تا سه بار بگفت نگاه بسنده كرد. و عمر -رضی الله عنه- با جد و درشتی وی در كارها میگوید كه: «مرد باید كه با اهل خویش چون كودكی باشد، و چون از وی كدخدایی خواهند چون مردان بود» و گفته اند: «مرد باید كه خندان باشد كه درآید، و خاموش بود كه بیرون شود، هر چه یابد بخورد، و از هر چه نیابد نپرسد».
ادب چهارم آنكه مزاح و بازی بدان حد نرساند كه هیبت وی بجملگی بیفتد، و با ایشان در هواء باطل مساعدت نكند، بلكه چون كاری بیند كه بخلاف مروت یا خلاف شریعت بود سیاست كند، چه اگر بگذارد مسخر ایشان گردد، كه خدای تعالی فرموده است: «الرجال قوامون علی النساء باید كه مرد بر زن مستولی باشد» رسول گفت -علیه السلام-: «تعس عبد الزوجة - نگونسارست كسی كه بندهٔ زن باشد». چه زن باید كه بندهٔ مرد بود. و گفته اند كه، «با زنان مشاورت باید كرد و باز خلاف باید كرد در آنچه گویند»، و حقیقت نفس زن همچون نفس تست، اگر اندكی فرا بگذاری از دست بشود و از حد درگذرد و تدارک دشوار بود.