Untitled Document

مباح بحجت و كسب و كارهای أهل صلاح و زهد و ورع و تقوی و امثال این - ۲

و چون گیرند بحجت گیرند و چون نهند بحجت نهند و چون خرج كنند بحجت خرج كنند و چون خسبند بحجت خسبند و چون خیزند بحجت خیزند و چون نشینند بحجت نشینند و چون گریند بحجت گریند و چون خندند بحجت خندند و همه عمر درین فرا سر آرند هر چه كنند بحجت كنند و هر چه نكنند بحجت نكنند و مباحات را همچنان پرسند از نا كردن آن همچنان پرسند از كردن آن چنانكه گویند چرا كردی همچنان گویند چرا نكردی هر دو را حجت باید اگر كسی را از خواستن پرسند كه چرا خواستی آن دیگری را بپرسند كه چرا نخواستی اگر یكی را پرسند كه چرا علم نیاموختی آن دیگریرا پرسند كه چرا آموختی و چون بیاموختی بدان كار نكردی هر دو را حجت باید اگر كسی را از زن پرسند كه چرا كردی آن دیگر را بپرسند كه چرا نكردی و همچنانكه از بخیل پرسند كه مال چرا جمع كردی از سخی پرسند كه چرا خرج كردی و در چه بكار بردی و بدانچه خرج كردی چه خواستی طلب رضای من جستی یا ریای مردمان

حكایت: مردی از أهل صفه فرمان یافت درویش و درمانده چون جامه او بیرون كردند دو دینار ویا دو درم از جامه او بیافتند آمدند پیش رسول صلی الله علیه وسلم بگفتند كه دو دینار ویا دو درم از جامه او بیافتیم چه  می فرمایی رسول گفت (هُمَا كَیَّتَان مِنَ النَّار) گفت آن دو داغست از آتش و عبدالرحمن بن عوف ازین جهان بیرون شد چندان زر و سیم از وی بازماند كه مشیک یک زن از مال او بیرون كردند چندان زر بر هم ریختند كه هر كه از آن سوی زر بود آن دیگری را كه ازین سوی بود نمی دید و عبدالرحمن بن عوف از عشره مبشره بود پس درست شد كه نه زر و سیم است كه می زیان دارد بلكه دوستیء آنست و حب الشهوات است كه زیان كارست چون كسی را از وی نفع و ضرر نباشد و او را بمعبودی نگیرد اگر همه جهان ازان وی باشد زیان ندارد