Untitled Document

غش در عبادت چهار درجه دارد - ۲

 و این در ریا صورت كنیم تا پیدا شود: درجهٔ اول آنكه بنده نماز همی كند قومی فرا رسند، شیطان گوید نیكوتر كن تا ملامت نكنند، و این خود ظاهرست، درجهٔ دوم آنكه این بشناسد و از این حذر كند، شیطان گوید نیكوتر كن تا بتو اقتدا كنند و ترا ثواب باشد باقتدا كردن ایشان: و باشد كه این عشوه بخرد و نداند كه ثواب اقتدا آن وقت باشد كه نور خشوع وی بدیگران سرایت كند، اما چون خاشع نباشد و دیگران چنان پندارند ایشان را ثواب بود و وی بنفاق خویش ماخوذ بود، درجهٔ سیم آنكه بدانسته باشد كه در خلوت برخلاف ملا نماز كردن نفاقست خویشتن را در خلوت بران راست بنهد كه نماز نیكو كند تا در ملا همچنان تواند كرد، و این غامض ترست و هم ریاست ولكن این روی و ریا ویرا در خویشتن میباید، كه از خویشتن شرم می دارد كه در تنهایی مخالف جمع باشد، برای آنكه در ملا نیكو كند در تنهایی نیز چنان می كند، و پندارد كه از ریاء ملا برست، و بحقیقت خود در تنهایی نیز مرایی باشد، درجهٔ چهارم و این پوشیده ترست آنكه: بداند كه خشوع در خلا و ملا برای خلق بكار نیاید. شیطان ویرا گوید از عظمت حق تعالی باز اندیش، مگر نمیدانی كه كجا ایستاده ای، تا باز اندیشد و خاشع شود و در چشم مردمان آراسته شود، اگر چنانست كه در خلوت این چنین خاطر بر دل وی بعادت می در نیاید سبب این ریاست، ولكن شیطان ویرا بدین دست بیرون آورد تا پوشیده بماند، چون از عظمت آن وقت یاد آورد كه خلق را بیند بكار نیاید، بلكه باید كه نظر همه خلق و نظر ستوری نزدیک وی برابر باشد، اگر هیچ فرق یابد هنوز از ریا خالی نیست. این مثال در ریا بگفتیم، در اغراض دیگر كه پیش ازین بگفته ایم همچنین تلبیس بسیارست، هر كه این دقایق نشناسد مزدور بی مزد بود، جان می كند و آنچه می كند ضایع است، و در حق ویست این: «وبدا لهم من الله مالم یكونوا یحتسبون [آشكار شد ایشان را از خدا چیزهائی كه هیچ گمان آنرا نمیكردند]».