Untitled Document

پیدا كردن آنكه مستحق دوستی بحقیقت خدای است عز وجل - ۵

چون او را دوست گرفتم سمع وی باشم و بصر و زبان وی باشم، و این كه گفت: مرضت فلم تعدنی- یا موسی بیمار شدم بعیادت نیامدی، گفت: تو خداوند عالمی چگونه بیمار شوی؟ گفت: فلان بنده بیمار بود اگر ویرا عیادت كردی مرا عیادت كرده بودی، و حدیث مناسبت صورت آدم با حضرت الهیت در عنوان كتاب بعضی شرح كرده آمده است، و آن دیگر معانی در كتب شرح نتوان كرد، كه افهام خلق طاقت آن ندارد، كه زیركان بسیار درین بسر درآمده اند: بعضی بتشبیه افتاده اند كه پنداشته اند صورت جز صورت ظاهر نباشد و بعضی بحلول و اتحاد افتاده اند، و فهم آن همه دشخوار بود. و مقصود آنست كه چون اسباب دوستی دانستی بدانی كه هر دوستی كه جز دوستی حق تعالیٰ است از جهل است و بدین سلیم دلی آن متكلم بشناسی كه گفت: جز جنس خود را دوست نتوان داشت، چون وی جنس ما نیست دوستی ممكن نیست. پس معنی دوستی فرمان برداری بود كه این بیچارهٔ ابله از دوستی جز شهوت كه زنان را بدوست دارند فهم نكرده است، و شک نیست كه این شهوت مجانست خواهد، اما این دوستی كه ما شرح كردیم جمال و كمال معانی است نه مجانست در صورت، كه آنكه پیغامبر را دوست دارد نه بدان دارد كه وی نیز هم چون وی سر و روی و دست و پای دارد، بلكه از آنكه در معانی مناسبت دارد، كه وی نیز هم چون وی حی و عالم و مرید و متكلم و سمیع و بصیرست و این صفات در وی بكمالست، و اصل این مناسبت اینجا نیز هست ولٰكن تفاوت در كمال صفات بی نهایتست، و هر تباعد و دوری كه از زیادت كمال خیزد دوستی كند، اما اصل دوستی را كه بنا بر مناسبت بود منقطع نكند، و همه كس بدین قدر مناسبت مقرّ آیند و بشناسند اگرچه آن كه سر و حقیقت مناسبت است كه ان الله تعالیٰ خلق آدم علی صورته نشناسند.