Untitled Document

ستودن مردمان و فصالی كردن - ۱

و اندر وی شش آفت است: چهار اندر گوینده و دو اندر شنونده كه ممدوح بود: اما آفت مادح،

یكی آن باشد كه زیادت گوید و دروغ زن گردد، اندر اثرست كه: «هر كه اندر مدح مردمان افراط كند روز قیامت ویرا زبانی دراز باشد چنانكه اندر زمین میكشد و پای بر وی همی نهد و همی شگرفد [شگرفیدن- لغزیدن] ».

دوم آنكه باشد كه اندر وی نفاق بود، و بمدح فرا نماید كه ترا دوست دارم و باشد كه ندارد.

سوم آنكه باشد كه چیزی گوید كه تحقیق نداند چنانكه پارسا و پرهیزگار و پر علم است و مثل این. یكی مردی را مدح گفت، رسول- علیه السلام- گفت: ویحك [وای بر تو] گردن وی بزدی، پس گفت: اگر لابدست و مدح كسی خواهی گفت، گو پندارم كه چنین است و بر خدای كس را تزكیت [كسی را بپاكی یاد كردن] نكنم، آنگاه حساب وی بر خدایست اگر همی پندارد و راست همی گوید.

چهارم آنكه- باشد كه ممدوح ظلم بود و بسخن وی شاد شود و نشاید كه ظالم را شاد گردانی؛ و رسول- علیه السلام- گفت: «چون فاسق را مدح گویند حق تعالی خشم گیرد بر آنكس».

اما ممدوح را از دو وجه زیان دارد:

یكی آنكه عجبی و تكبری در وی پدید آید: عمر- رضی الله عنه- نشسته بود با دره، جارود مردی بود، آنجا فرود آمد، یكی گفت: این مهتر ربیعه [بزرگ قبیله ربیعه] است چون بنشست عمر- رضی الله عنه- وی را دره بزد گفت: یا امیر المومنین این چیست؟ گفت: نشنیدی كه این مرد چه گفت؟ عمر گفت: ترسیدم كه چیزی اندر دل تو افتد، آن عجب خواستم كه در تو بشكنم.