Untitled Document

در مسایل طلاق و نكاح و ایمان دران - ۱

در فتاوای واقعات صدرالشهید می آرد كه میان مردی و زن وی سخن میرفت زن گفت خدایا مرا از وی خلاصی ده مرد گفت اگر خلاصی میخواهی اختیار تو بدست تو كردم و ازین سخن اراده طلاق كرد اما اراده سه طلاق نكرد زن گفت نفس خود را هزار طلاق دادم پس مرد گفت برستی از من بقول امام اعظم رحمه الله طلاق واقع نشود بران زن نه یكی و نه سه از برای آنكه زن خود را سه طلاق داده و حالانكه مرد تفویض یک طلاق كرده بسوی وی و نیز در واقعات میگوید مرد چهار زن دارد جمله پیش وی حاضر گفت تو بس تو بس تو بس تو طلاق زن چهارم طلاق شود و غیر وی طلاق نشود زیرا كه ذكر نكرد خبر را الا از برای چهارم مسئله مردی گفت زن وی طلاق اگر فلانه را هزار بار جماع نكند مراد از وی كثرت ست نه كمال هزار بار و در وی عدد مقدر نیست بعضی گفته اند هفتاد را حكم كثرت ست قال الله تعالٰی ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر الله لهم واراد به الكثرت یعنی چون بهفتاد رساند حانث نشود مسئله هم در اواقعات صدر الشهید می آرد كه مردی مر زن خود را گفت ترا چندان بزنم بتازیانه كه ترا بكشم یا ترا مرده بردارند و برین سوگند طلاق یاد كرد یا غیر آن این بر سبیل مبالغه است و همچنین ست اگر زن خود را گوید اگر نزنم ترا چندانكه نه زنده مانی و نه مرده یعنی این نیز مبنی بر مبالغه است بر ضرب و اگر گفت تا بول كنی یا بنالی یا فریاد خواهی تا حقیقت این اشیا یافت نشود باز نشود در منتقی میگوید امام محمد توقف كرده است در حتی بتول و مثل آن