پیدا كردن فضیلت شكر و حقیقت آن - ۱
بدانكه شكر مقامی عزیز است و درجه آن بلند است و هر كسی بحقیقت آن نرسد، و برای این گفت حق عز وجل: «وقلیل من عبادی الشكور» [اندكی از بندگان من شكر گزارند] و ابلیس طعن كرد آدمی را و گفت: «ولا تجد اكثرهم شاكرین- بیشتر ایشان شاكر نباشند» و بدانكه آن صفات كه آنرا منجیات گفته ایم دو قسم است: یک قسم از مقدمات راه دین است و اندر نفس خویش مقصود نیست، چون توبه و صبر و خوف و زهد و محاسبت و فقر كه این همه وسیلت است بكاری كه ورای اینست، و دیگر قسم مقاصد و نهایاتست كه اندر نفس خویش مقصود است نه از بهر آن تا وسیلت كاری دیگر باشد، چون محبت و شوق و رضا و توحید و توكل، و شكر ازین جمله است، و هر چه مقصود بود اندر آخرت بماند چنانكه گفت: «وآخر دعویهم ان الحمد لله رب العالمین» [و آخرین دعای ایشان شكر پروردگار دو جهان است]، پس چنان واجب كردی كه بآخر كتاب گفته آمدی، لكن بسبب آنكه صبر بشكر تعلق دارد اینجا گفته آمد و نشان بزرگی درجه وی آنست كه حق تعالی ویرا یاد كرد و گفت: «فاذكرونی اذكركم واشكروالی ولا تكفرون» [مرا یاد آورید تا شما را یاد كنم، و مرا سپاسگزارید و كفران نكنید] و رسول- علیه السلام- گفت: «درجه آنكه طعام خورد شاكر باشد همچون درجه آنست كه روزه دارد و صابر باشد»، و گفت: «روز قیامت ندا كنند كه «لیقم الحامدون» [شكر گزاردن بر پای خیزند]، هیچ كس برنخیزد مگر آنكه حق را عز وجل شكر بكرده باشد اندر همه احوال».