Untitled Document

پیدا كردن آنكه مستحق دوستی بحقیقت خدای است عز وجل - ۱

بدانكه مستحق دوستی بحقیقت جز خدای تعالیٰ نیست و هر كه دیگری را دوست دارد از جهل بود، مگر بدان وجه كه تعلق بوی دارد، چنانكه رسول را- صلوات الله علیه- دوست داشتن هم چون دوستی وی بود، كه هر كه كسی را دوست دارد رسول ویرا و محبوب ویرا دوست دارد، پس دوستی علما و متقیان همان دوستی خدای تعالیٰ بود؛ و این بدان بدانی كه باسباب دوستی نگاه كنی:

اما سبب اول آنست كه خود را و كمال خود را دوست دارد، و از ضرورت این آنست كه حق تعالیٰ را دوست دارد: كه هستی وی و هستی كمال وی و صفات وی همه از هستی ویست، اگر نه فضل وی بودی بافرینش وی هست نبودی، و اگر نه فضل او بودی بنگاه داشت وی نماندی و اگر نه فضل او بودی بافرینش اعضا و اوصاف و كمال وی از وی ناقص تر نبودی، پس عجب از آن كسی كه از گرما بگریزد و سایهٔ برگ درختی را دوست دارد و درخت را كه قوام سایه بویست دوست ندارد، خود نداند كه قوام هستی ذات و صفات وی بحق است چگونه ویرا دوست ندارد، مگر كه این خود نداند، و شک نیست كه جاهل ویرا دوست ندارد كه دوستی وی ثمرت معرفت وی است.

سبب دوم آنكه كسی را دوست دارد كه با وی نیكویی كند، و بدین سبب هر كرا دوست دارد جز حق تعالیٰ از جهل باشد: كه با وی هیچ كس نیكویی نتواند كرد و نكرده است مگر حق تعالی، و انواع احسان وی با بندگان خود در شمار نداند آوردن، چنانكه در كتاب شكر و تفكر گفته ایم، اما آن احسان كه از دیگران میبینی آن از جهلست: كه هیچ بتو ندهد تا آنگاه كه ویرا موكلی بفرستد كه خلاف آن نتوان كرد: كه در دل وی افكند كه صواب و منفعت وی در دین و دنیا در آنست كه چیزی فرا وی دهد تا بمراد خویش رسد، پس آن وی بخویشتن داد كه از تو سببی ساخت تا بثواب آخرت رسید یا بثنا و نام نیكو یا غیر آن، اما آن بحقیقت حق سبحانه وتعالیٰ بتو داد كه بی غرضی ویرا موكلی كرد و بدین اعتقاد داعیه گماشت تا آن بتو تسلیم كرد، و این در اصل شكر بیان كرده ایم.