Untitled Document

لذت معرفت و دوستی خدای را چگونه میتوان بدست آورد - ۳

و علی بن الموفق میگوید كه: بهشت را بخواب دیدم و خلق طعام بسیار همی خوردند و فریشتگان از همه طیبات طعام در دهان ایشان می نهادند، و یكی را دیدم در پیش حظیرة القدس چشم از سر بیفتاد و مبهوت مینگرید، رضوان را گفتم كه این چیست؟ گفت: معروف كرخی است كه عبادت وی نه از بیم دوزخ كرد و نه باومید بهشت كرد، ویرا نظر مباح بكرده است. و ابوسلیمن دارانی میگوید: هر كه امروز بخویشتن مشغولست فردا هم چنین بود. و یحیی بن معاذ میگوید: یک شب بایزید را دیدم از نماز شام و نماز خفتن فارغ شد تا بامداد بر سر دو پای نشسته، پاشنه از جای برگرفته و چشم از سر مبهوت وار خیره بمانده، باخر سجده ای دراز بكرد و سر برآورد و گفت: بار خدایا گروهی ترا طلب كردند، ایشان را كرامات دادی تا بر آب رفتند و در هوا پریدند، و من بتو پناهم ازان، و گروهی را گنجهاء زمین دادی، و گروهی را آن بدادی كه بیک شب مسافت بسیار برفتند و خشنود شدند، و من بتو پناهم ازین، پس بازنگرید مرا دید، گفت: یا یحییٰ اینجائی؟ گفتم: آری گفت: از كی باز؟ گفتم: از دیری و گفتم: پس چیزی ازین احوال با من بگوی، گفت: آنكه ترا شاید بگویم و گفت: مرا در ملكوت اعلیٰ و ملكوت اسفل بگردانیدند و عرش و كرسی و آسمانها و بهشتها همه بگردانیدند و گفتند بخواه ازین همه هر چه خواهی ترا دهیم، گفتم ازین همه هیچ نخواهم، گفت: تو بندهٔ منی حقا. و ابوتراب نحشبی را مریدی بود عظیم مستغرق در كار خویش، یكبار ابوتراب ویرا گفت: اگر بایزید را بینی روا بود، گفت: من مشغولم از بایزید، پس چند بار دیگر بگفت، مرید گفت: من خدای بایزید را می بینم بایزید را چكنم؟