Untitled Document

سوال منكر و نكیر - ۱

رسول- صلوات الله علیه- گفت: چون بنده بمیرد دو فریشته بیایند بر وی سیاه و بچشم ازرق، یكی را نام منكر و یكی را نكیر، گویند: چه می گفتی در پیغامبر؟ اگر مومن بود گوید بنده و رسول خدای بود، گواهی دهیم كه خدای یكست و محمد رسول ویست، هفتاد ارش [ذرع] در هفتاد ارش گور بر وی فراخ كنند و روشن و پر نور، و گویند بخسب خفتنی عروس وار چنانكه هیچ چیز ترا بیدار نكند مگر آنكه دوستر داری، و اگر منافق بود گوید ندانم، می شنیدم از مردمان كه چیزی می گفتند من نیز می گفتم؟ پس زمین را گویند تا بر وی تنگ فراهم آید چنانكه پهلوها بهم رسند، و هم چنان در عذاب می بود. و رسول- صلوات الله علیه- عمر را گفت كه: یا عمر چگونه بینی خویشتن را كه چون بمیری و ترا گوری چهار گز در یک گز بكنند، آنگاه ترا بشویند و در كفن و در گور نهند و خاک بر سر كنند تا پر شود و باز گردند، و آنگاه منكر و نكیر بیایند آواز ایشان چون رعد و چشمهاء ایشان چون برق، مویها در زمین می كشند و بدندان خاک گور می شورند [شوراندن: زیر و زبر كردن] و ترا فرا جنبانند؟ گفت: یا رسول الله عقل با من باشد؟ گفت باشد، گفت پس باک ندارم و ایشان را كفایت كنم. و در خبرست كه: دو جانور بر كافر مسلط بكنند در گور، هر دو كور و كر و در دست هر یكی عمودی از آهن ستبراء [كلفتی- ضخامت] او چون دلو كه اشتران را بدان آب می دهند، می زنند ویرا تا قیامت نه چشم دارند كه ویرا ببینند تا رحمت كنند و نه گوش دارند كه آواز وی بشنوند. و عایشه می گوید كه: رسول- صلوات الله علیه- گفت كه: گور را افشاردنی است كه مرده را بیفشارد، و اگر هیچ كس ازان برستی سعد بن معاذ برستی.