Untitled Document

چگونگی احتساب است - ۴

و در ابتدای تحریم خمر فرموده اند بشكستن جای خمر، ولیكن آن منسوخ است، و نیز گفته اند كه آن اوانی [ظروف] بود كه جز خمر را نشاید، اما امروز بی عذری شكستن آن روا نبود و هر كه بشكند بر او تاوان بود.

درجهٔ ششم تهدید باشد، چنانكه گوید: بریز آن خمر را وگرنه سرت را بشكنم و با تو چنین و چنین كنم، و این آن وقت روا بود كه بدین حاجت آید و بلطف بنریزد: و ادب این دو چیز بود:

یكی آنكه بچیزی تهدید نكند كه روا نباشد، چنانكه گوید جامهٔ تو بدرم و خانهٔ تو بكنم و زن و فرزند ترا برنجانم؛ و دیگر آن گوید كه تواند كرد، تا دروغ نباشد، و نگوید: بر دار كنم و گردن بزنم و مانند این، اینهمه دروغ بود، اما اگر مبالغتی زیادت كند از آنكه عزم دارد، و داند كه از آن هراسی حاصل آید، برای این مصلحت را شاید، چنانكه اگر میان دو تن صلح خواهد داد، اگر زیادت و نقصانی راه یابد در سخن، روا بود.

درجه هفتم زدن باشد بدست و بپای و بچوب، و این روا بود بوقت حاجت و بقدر حاجت، و وقت حاجت آن بود كه دست از معصیت بندارد بی زخم، چون دست بداشت زخم نشاید، كه عقوبت پس از معصیت تعزیر [تنبیه- نوعی مجازات شرعی] باشد و حدّ، و جز سلطان را نرسد. و ادب این آنست كه تا زدن بدست كفایت بود بچوب نزند و بر روی نزند، و اگر كفایت نشود روا بود كه شمشیر بركشد، و اگر كسی دست در زنی زده باشد و دست از وی ندارد الا از بیم تیغ، روا بود كه تیغ برهنه كند و اگر میان او و محتسب جویی بود، تیز بر كمان نهد و گوید: دست بدار، وگرنه بزنم! آنگاه اگر دست بندارد بزند، لیكن باید كه دست فرا، ران و ساق دارد، و از جایی كه با خطر بود حذر كند؛