Untitled Document

[در برابر نمام چه باید كرد] - ۲

ششم- آنكه خود را از آن نپسندد كه دیگری را نپسندد، و از نمامی وی دیگری را حكایت نكند و بر وی بپوشد، و این هر شش واجب است.

یكی اندر پیش عمر عبدالعزیز نمامی كرد، گفت: نگاه كنیم، اگر دروغ است از اهل این آیتی كه: «إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ» و اگر راست گفتی از اهل آنانی كه: «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ» و اگر خواهی كه توبه كنی عفو كنیم، گفت: توبه كردم یا امیرالمومنین یكی فرا حكیمی گفت كه: فلان كس ترا چنین گفته است، گفت: بزیارت آمدی و سه خیانت كردی: برادری را اندر دل من ناخوش كردی، و دل فارغ من مشغول كردی، و خود را به نزدیک من فاسق و متهم كردی. سلیمان بن عبدالملک یكی را گفت: تو مرا چیزی گفتهء؟ گفت: نی، گفت: عدل معتمدی حكایت كرد، زهری نشسته بود، گفت: یا امیرالمومنین، نمام عدل نباشد؛ هر كه سخن كسی بتو آورد سخن تو نیز بدیگران برد، از وی حذر باید كرد و بحقیقت ویرا دشمن باید داشت كه فعل وی هم غیبت است و هم عذر و خیانت است و هم غل و حسدست و هم نفاق و تخلیط است و فریفتن، و این همه از خیانت است.

و گفته اند: نمام و غماز آنست كه راست از همه كس نیكو بود مگر از وی، و مصعب بن الزبیر گوید كه: نزدیک ما پذیرفتن غمز [سخن چینی] از غمز بترست كه سعایت [تیغ] دلالت است و قبول اجازت است. و رسول- علیه السلام- گفت: «غماز حلال زاده نیست». و بدانكه شر مخلط و نمام عظیم است، و بود كه بسبب ایشان خونها ریخته شود.